خبر فوری: یک خبرنگار بدون مرز اعلام کرد: بر اساس یک خبر تأیید نشده دکتر مهدی بوترابی به زودی و با یک وثیقه سنگین آزاد می شود.

وی تصریح کرد که از بوترابی قول گرفته شده که از مفاد اتهامات و نوع تعامل مأموران امنیتی در مدت بازداشت موقت با کسی سخن نگوید و با توجه به زیر نظر بودن رفتار وی، بهتر است دوستان او با درک موقعیت حساسش، از هر گونه حرکت یا پرسشی که به وخیم تر شدن اوضاع بوترابی بینجامد، خودداری ورزند.

نوشته شده توسط شهاب در پنج شنبه 86/3/17 و ساعت 2:57 عصر
نظرات دیگران()

چهار پستِ قبل، در وبلاگم در پرشن بلاگ آمده بود. اما به یکباره به طرز عجیب و مسخره وبلاگم مسدود شد و به اینجا آمدم. شاید بخواهید بدانید قصه چه بوده است؟ ماجرا از آنجا آغاز شد که با ایجاد وبلاگی در پرشین بلاگ بنا داشتم یاد دکتر مهدی بوترابی (رئیس بازداشت شدهء پرشین بلاگ) را زنده نگه دارم و برای آزادی اش دعا کنم. به آدرس وبلاگ دکتر یک h اضافه کردم و http://akraneh.persianblog.com را ساختم و قالب را نیز شبیه قالب وبلاگ دکتر قرار دادم و حتی عکس او را نیز استفاده کردم. اما اسمم را «مهدی نیستم» اعلام کردم.
پس از نوشتن نخستین یادداشت سیل اتهام و فحش نصیبم شد. در حالی که من دوستدار دکتر هستم و در نوشته ام هم معلوم بود که وبلاگم با علاقه به دکتر شکل گرفته است. اما افراطیان مدعی آزادی و دموکراسی با ارعاب و تهدید سرانجام وبلاگم را تعطیل کردند. وبلاگ کسی در پرشین بلاگ تعطیل شد که دکتر را بی نهایت دوست دارد ولی منطقی موضع می گیرد. وبلاگ من در حالی در پرشین بلاگ تعطیل شد که حتی یک اخطار دریافت نکردم! ضمن اینکه از دست رسی به محیط رجیستری هم محروم شدم. این رفتار خشن و تروریستی از گردانندگان پرشین بلاگ سوال برانگیز است و اینجاست که جای خالی دکتر به خوبی معلوم می شود. اینها فکر نکردند که اگر یک اخطار بدهند، یا از من بخواهند چه بسا خودم آن را تعطیل می کردم! جالب اینکه فردی که من حتی بدم می آید نامش را ببرم و با بررسی سوابقش دانستم که همیشه پارسی بلاگ را به یکسویه نگری و فضای خفقان متهم می کند، ابتدا بدون هیچ دلیلی هر چه را لایق خودش بود نثار من کرد و بعد از من به پرشین بلاگ شکایت کرد و نهایتاً وبلاگم تعطیل شد.
من کار خود را ادامه می دهم، از رفتار قانون گریزانه بیزارم و بر مدار منطق وبلاگ نویسی می کنم. با اینکه از پارسی بلاگ خوشم نمی آید، اما انگار اینجا آزادی بیشتر است و فعلاً در اینجا می نویسم، اما وبلاگم در پرشین بلاگ را هم پس می گیرم؛ زمانی که دکتر از بازداشت آزاد شود؛ پس تا آن روز و به امید آزادی آبرومندانه دکتر مهدی بوترابی، رئیس فهیم و دموکرات پرشین بلاگ!

پ.ن 1: آنچه در پست های قبل دیدید، عین پست هایی است که در وبلاگ تعطیل شده ام درج شده.
پ.ن 2: کامنت فردی که ادعای دموکراسی و آزادی خواهی اش گوش فلک را کر کرده و گمان برده اگر در نمایشگاه با 4 - 5 تا جوان گپ زده و دوست شده قله اورست را فتح کرده چنین است: سلام.بنظر من شما صلاحیت نداری و شمارو کسانی مثل همون رجا نیوز و وبلاگ پاسداران خط میدن برای نیات ناخیر و تخریب دکتربوترابی..حال این سوال ...چه سودی برای شما داره تخریب؟؟؟راجب نظر سنجی که در پست قبلی گفتی مطمئنم دروغ گفتی و هیچکس موافق این نیست که شما تخریب کنی جز مخربینی چون خودت.حالا اگر توی وان حمامتون نظرسنجی کردی و به این نتیجه رسیدی که باید با اخرت خودت به سادگی بازی کنی ..حرفی نیست...من از شما شکایت کردم بزودی رسیدگی خواهد شد... حتماً متوجه شده اید که ادبیات این کامنت با ادبیات یک وبلاگ نویس مترقی و با شخصیت تفاوت فاحشی دارد. من او را لو نمی دهم ولی مطمئنم که خودش می آید و دستش را رو می کند.

نوشته شده توسط شهاب در پنج شنبه 86/3/10 و ساعت 12:51 صبح
نظرات دیگران()

هنوز نمی دانیم یعنی هنوز هیچ کس اراده نکرده یک خبر درست و حسابی از بازداشت دکتر مهدی بوترابی رئیس پرشین بلاگ و رئیس شرکت آریا گستر به مردم بدهد.

 

اگر وزارت اطلاعات در این مقطع صلاح نمی داند دلایل را بگوید، چه اشکالی دارد که همین موضوع را رسماً اعلام کند؟ مگر اعلام این خبر که «در مرحله تحقیقات هستیم و نمی توانیم از جزئیات چیزی بگوییم» ضرری برای کسی دارد؟
حتی همکاران دکتر در پرشن بلاگ هم کمکی به روشن شدن افکار عمومی نمی کنند. مثلاً وبلاگ پاسداران و رجانیوز مدعی می شوند که عسکری، معاون سابق وزارت دفاع، که در ترکیه ربوده شده، معاون امور مالی شرکت آریا گستر بوده، و همکاران دکتر می گویند که او در پرشن بلاگ مسئولیتی نداشته! در حالی که کسی ادعای اشتغال او در پرشین بلاگ را مطرح نکرده است!
برای من موضوع عسکری بسیار مهم است و خدا کند که موضوع به دکتر مربوط نشود.

نوشته شده توسط شهاب در پنج شنبه 86/3/10 و ساعت 12:48 صبح
نظرات دیگران()

دکتر فارغ از نگاه‌ها و کامنت‌ها، سوژه‌های زیادی داشت و نو به نو حرف تازه می‌زد. کسی که بتواند مدام حرف تازه بزند یعنی متفکر است. و متفکر همیشه زنده و آزاد است و موقعیت مکانی‌اش او را از آزادی دور نمی سازد. اندیشه را نمی‌توان به بند کشید.

نوشته شده توسط شهاب در پنج شنبه 86/3/10 و ساعت 12:47 صبح
نظرات دیگران()

می‌خواستم کلبه ام به رنگ و بوی اکرنه باشد، اما برخی مخالف‌اند. بعد گفتم شاید بد نباشد این موضوع را به رأی بگذارم؛ سرانجام به این نتیجه رسیدم که از همه شباهت‌ها به akraneh بسنده کنم، که به عنوان آدرس قابل تغییر نیست. بدین گونه، نام و تصویر وبلاگ و نام نویسنده تغییر کرد و حالا دیگر می توانم در باره همه چیز بنویسم و یکی از موضوعات هم می تواند اینترنت و وبلاگ باشد و بعد ممکن است بتوانم در باره دکتر هم بنویسم. دکتری که نمی دانم چرا و با چه مناسبتی در بازداشت است و از این رو نمی توانم مثل بعضی ها هر نوع دستگیری را محکوم کنم و فقط امیدوارم که همه چیز بر اساس اشتباه باشد و به زودی معلوم شود که دکتر اشتباهی انجام نداده است.
برخی تا توانستند به من سنگ زدند، الآن هم آماده ام که از نظرات همه استفاده کنم، اما از من نخواهید که مثل بیگانه‌ها همه دستگاه‌های قانونی کشورم را زیر سؤال ببرم و هر نوع دستگیری را محکوم کنم.

نوشته شده توسط شهاب در پنج شنبه 86/3/10 و ساعت 12:47 صبح
نظرات دیگران()

لبخندهای مهدی در وبلاگ ها همه را بیچاره کرده. بوترابی تا آزاد بود به خیلی از وبلاگ ها سر می زد و با سبک خود با نویسندگان آنها همراهی می کرد. سبک او یک لبخند (شکلک نیشخند) بود و البته هر جا لازم بود چند جمله ای هم می نوشت.
این روزها او دستگیر شده است و هنوز به روشنی نمی دانیم چرا؟ آیا باید بدون دانستن قضیه در بست از او حمایت کنیم؟ آیا دوست داشتن وی باید مانع شود که حقایق را – اگر وجود داشته باشند – ببینیم؟ اگر زمانی مطمئن شدیم اتهامات جدی ای به وی وارد است، باز هم باید او را حمایت کنیم؟
مرز علاقه و عدالت کجاست؟ چه باید کرد؟
خبر رجا نیوز را ببینید « «لینک

نوشته شده توسط شهاب در پنج شنبه 86/3/10 و ساعت 12:45 صبح
نظرات دیگران()